- پرده در
- هاتک استار هتاک فاش کننده اسرار مقابل پرده دار پرده پوش
معنی پرده در - جستجوی لغت در جدول جو
- پرده در
- کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی آبرو سازد،
برای مثال اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست ، بی شرم، گستاخ(حافظ - ۱۶۴)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افشا سر هتک هتاکی ستر مقابل پرده داری پرده پوشی
فاش کردن راز کسی و رسوا ساختن او
آغاجی
حاجب، دربان
دربان، حاجب، کسی که در قدیم در دربار پادشاهان مسئول بار دادن بود
پرده دوز، پرده ساز
کسی که در قدیم در دربار پادشاهان و بزرگان مراقب بار یافتن اشخاص بوده، حاجب، دربان، برای مثال آن را که عقل و همت و تدبیر و رای نیست / خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست (سعدی - ۱۶۵)
حرمسرا
کسی که از شدت عشق دل وی اسیر شده باشد
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
پرده اهریمنی
خانه موقت از خیمه و چادر سرا پرده، اندرون خانه حرم حرمسرا پرده سرا شبستان، نغمه سرای نغمه خوان مطرب، آسمان
دوزنده پرده
سمت پرده دار حاجبی حجابت سدانت، دربانی، پرده پوشی
پرده ایست از موسیقی قدیم: (افتد عطارد در وحل آتش در افتد در زحل زهره نماید زهره را تا پرده خرم زند) (مولوی)
پرده مشکوی
پاپرده دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
شغل و سمت پرده دار، دربانی
دل مرده، افسرده، بی حال، ملول، برای مثال طبیب راه نشین درد عشق نشناسد / برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی (حافظ - ۹۴۰)
برماه برماهه مثقبه اسکنه
افسرده خاطر، سرددل، ملول
سراپرده، خیمه، چادر، برای مثال بر در پرده سرای خسرو پیروزبخت / از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار (فرخی - ۱۷۶)
Feathered
пернатый
gefiedert
пір'яний
pierzasty
emplumado
piumato
emplumado
plumeux